۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

محدط زیست درهر لحظه از زندگی


در دوران نوجوانی عبارت «هیچ مردی سعادت نمی یابند مگر آنکه خود بخواهند» تأثیری عمیق بر من گذاشت و مرا نسبت به نقشی که تک تک افراد در پیشرفت یک جامعه دارند حساس کرد. چیزی شاید شبیه به آنچه امروزه با نام مشارکت می شناسیم.
دو، سه سالی بعد پیشرفت تکنولوژی و از طرف دیگر انبوه زباله ها یا بهتر بگویم تأثیر رفتار آدمی بر طبیعت توجهم را جلب کرد و سؤال های متعددی در ذهن کنجکاو نوجوانم شکل گرفت. دوره ی دبیرستان را می گذراندم که شنیدن آمارهای تکان دهنده از وضعیت کره ی زمین و تأثیر آلاتینده ها مرا به تفکر واداشت و احساس رسالتی بزرگ در من به وجود آمد.
وارد دانشگاه که شدم با چند سازمان مردم نهاد NGO آشنایی مختصری پیدا کردم ولی چون هیچکدام پاسخگوی احساس وظیفه ای که من داشتم نبودند و بعضاً واژه ها تنها به صورت ابزاری برای اهدافی خاص غیر از آنچه باید باشد به کار می رفت باعث شد که جذب آنها نشوم. سال دوم دانشگاه سعادت یاریم کرد تا با یک گروه (NGO) زیست محیطی مطابق با سلیقه و تفکرم آشنا شوم. حضور در جمع بی تکلف وصادقانه و سبز این NGO باعث تجلی اندیشه Think Global Do Local (جهانی فکر کن و محلی عمل کن) در من شد.و امروز که در شعارهای سازمانهای گوناگون و اینترنت و ... اهمیت حفظ محیط زیست را می بینیم خوشحال می شوم که پس از گذشت سال ها فعالیت فریادهای کوچکمان از بلندگوهای بزرگی نقل می شوند هر چند بعضاً فقط در سخن اما همین، همین جای شگرگزاری دارد. چرا که به یاد می آورم زمانی را که صحبت از طبیعت و محیط زیست کالای لوکس محسوب می شد و متهم بودیم که دل خوشی داریم که برای هوا و آب و خاک و درخت می سوزانیمش اما اکنون که اثرات لاعلاج این نگرش را در سلامتی عزیزانشان لمس می کنند امیدوارم بفهمند که حیات سالم و بقاءو رشد، تکامل و لذت با ارامش و شاد زیستن روی کره ی زمین از نعمتهای خداست. برای انسان خردمند البته. امیدوارم بفهمند امیدوارم بفهمیم ... .